هیچی دیه رفتم پیش رئیس حراست بابت سرویس حرف بزنم بعدش ک کارمون تموم شدگفت تو بمون باقی برن.
گفت:تو مقرارت دانشگاه رو خوندی.گفتم:اره فقط چادره.گفت:بجز چادرآرایش هم هست.گفتم:این چ حرفیه همه
آرایش میکنن. گفت:همه دزدی میکنن توهم میکنی.منم گفتم: آرایش ک دزدی نیست.ناخن های لاک زده م رو زیر
بند کیفم قایم کردم ک نبینه
یکم جواب سواریش کردم اونم آخرکار عصبی شدگفت دفعه بعد پرونده برات درست میکنم.منم زیرلب غرغر کردم
واومدم بیرون.دقیقا یادمو دبیرستانم افتاد ک مدیرمون میگفت:اگه یبار دیگه از کلاس بندازنت بیرون اخراجت میکنم
همین زبون درازی هام منو به بدبختی کشونده.حالا حراستیه روم حساس شده.باید همونجا چاپلوسیشو میکردم
ک ولم کنه.خیلی بد باهاش حرف زدم.